هجدهمین ماهگرد عشقمون گیلدا
گیلدای ما هم یک سال و نیمه شد و بالاخره 20 آبان 94 واکسن 18 ماهگی دخملی رو زدم دیشب اضطراب شدیدی داشتم انگار می خواستم امروز برم کنکور بدم! تمام دلخوشیم این بود که تا زمان مدرسه از شر واکسن خلاص میشیم.
دخترم توی این ماه واکسن 18 ماهگیتو زدیم. کلی گریه کردی، بمیرم که چقدراذیت شدی چون به هردو دستت واکسن زدن (به پا نزدن چون گفتن نمیتونی راه بری و رو دست کمتر اذیت میشی) و قطره فلج اطفال بهت خوروندند و موقع برگشت به خونه توپ دیدی و از اونجایی که عاشق توپی برات خریدیم، موقع خواب که رو دستت افتادی دردت گرفت و گفتی دستم، اما در کل خدا رو شکر تا الان خوب بودی، تب نکردی و دردم نداری و راحت دستتو تکون میدی.
1.5 سالگیت مبارک عزیزم! گیلدای من در 18 ماهگی اسم اطرافیانو که بهش میگیم نسبتشونو میگه مثلا وقتی من صدا میکنم علی میگه بابایی بیا یا وقتی میگم امیر میگه دایی بیا و...، منظورشو کاملا میرسونه ، گیلدا خیلی به من وابسته شده و روم حساسه هیچکس حق نداره کنار من وایسه یا بم دست بزنه و من فقط باید مال گیلدا باشم تا میبینه منو باباش کنار همیم جیغ میکشه و گریه میکنه و میگه بابایی دست نزن، تاسوعا و عاشورا که رفتیم شمال پدرجون تو خیابون دستشو میذاشت رو شونه ام از پشت مواظب بود تو شلوغی کسی به ما نخوره اما گیلدا میزد رو دستشو میگفت آجون دست نزن یعنی پدرجون به مامانم دست نزن، اونجا بودیم مادربزرگم بغلم میکرد و میبوسیدم گیلدا جیغ میکشید نه یعنی این کارارو نکنه، وقتی تلویزیون شعر پخش میکنه گیلدا باهاش همخونی میکنه دقیقا هماهنگ و هموزن اما کلمه هارو غلط میگه، گیلدا به کمک بی بی انیشتین کلمات ball,milk,kiss,sit up,shake رو هم علاوه بر قبلیا یاد گرفته و جدیدا یاد گرفته حرکات دستشونم که مال ناشنواهاست رو انجام میده، از رو تبلیغات فیلم پدر آن دیگری هم یاد گرفته هی میگه آب water . هنوز به پخش کردن اسباب بازیها و هر خورده ریز دیگه ای علاقه وافر داره و خونمون کلی درهم و برهمه و تا اسباب بازیها رو جمع میکنم دوباره میاد و پخششون میکنه. گیلدا یک اسباب بازی دنیای الفبای آوا داره آموزشی هست به ۲ زبان فارسی و انگلیسی البته روش نوشته از ۳ سال به بالا ولی گیلدا باهاش اعداد رو می گه ( یک، دو، سه، چانار(چهار)، پنچ(پنج)، شش، هف(هفت)، هش(هشت)، نه و ده) و یک لگو که همه اش داره باهاش چیزی درست می کنه. دختر مامانی خیلی به مامانش کمک می کنه فقط کافیه من یک کاری بکنم چند برابر شدید ترش رو انجام میده! مثلا تا دستمال یا پارچه ببینه میزو دستمال می کشه، همه جارو تمیز میکنه حتی سر و صورت و دست و پای ما و خودش رو! دختر مامانی جدیداً خود شیفته شده میره جلوی آینه و کلی از دیدن خودش خوشحال میشه و کیف می کنه و خودش رو بوس می کنه و ادا و اطوار در میاره. تازگی ها قشنگ برای خودش مامان می شه میره روسری منو سرش می کنه کیفشم رو دستاش میگیره و نی نی اش رو بغل میکنه. عزیزم صدات اینقد قشنگه با هر بار شنیدنش دلم ضعف میره ... وقتی صدام می کنی ... آواز می خونی و بازی می کنی ...علاقه داری به ورق زدن کتابها، وقتی کتاب میدم دستت ورق میزنیو لباتو تکون میدی مثلا داری میخونی، و نقاشی ... هر روز باید نقاشی بکشی اگه نیارم برات انقد میگی اشاشی(نقاشی) و مخ منو میخوری که نگو، کنار مامانی و بابایی میشینی تا برات نقاشی بکشن و گفتن چشم چشم ابو هم موقعی که خودت نقاشی میکشی یکی از آوازهای توئه ... این روزها و از چندی قبل تر کاملا وسایلت رو میشناسی و از اونا در مقابل دیگران محافظت می کنی مثلا همین امروز یه دختر تو مرکز بهداشت کارت واکسنتو گرفت سریع از دستش گرفتی، حتی وسایل من و بابایی رو مخصوصا لباسای بابایی که صبحا واسه اینکه تو بیدار نشی وسط پذیرایی عوضشون میکنه، وقتی بیدار میشی میگی باباییه(مال باباییه) ... وقتی عکس مامانی و بابایی رو توی لب تاپ که عکس صفحه است می بینی بلند اعلام میکنی و وقتی لب تاپو خاموش میکنم میگی بابای بابایی، بابای مامانی. بسیار حرف گوش کنی البته در مواقع عادی که حالت خوب باشه درغیر اینصورت به هیچ صراطی مستقیم نیستی و از هیچیم نمیترسی که ساکتت کنیم اگه جایی بریم شیطونی کنی بگم عمو دعوات میکنه نیشخند میزنی میگم عمو دعوات کنه میگی اره میگم میزنه ها بزنه میگی اره از اخمم که نمیترسی میخندی و برات مثل بازی میمونه همرو دونه دونه صدا میکنی تا اخم کنن بابایی اخم مامانی اخم ... دیگه از ارتفاعم نمیترسی خیلی راحت از مبل بالا میری و روش میدوئی، حتی از پشتی مبلم بالا میری و من همش باید بترسم که خدای نکرده نیفتی، مدل خوابیدنت عوض شده دستاتو میذاری زیر سرتو پاهاتو میندازی رو همو میخوابی. همچنان شیر غذای اصلی تو و تنها غذاتو تشکیل می ده . به خاطر ریزه بودنت بردمت دکتر غدد اما اونم گفت که کاملا سالم و باهوشی و هیچ مشکلی نداری، دکتر گفت دخترمون مینیاتوریه!
وقتی یه جمله نامفهوم میگی بابایی بت میگه عمته، توام برمیگردی با یه لحنی به بابایی میگی: عمته
میگم بچه کجایی، میگی تِیان(تهران)
شعر لی لی حوضک رو بلدی بخونی و اینجوری میخونی:
لی لی لی لی اوضک(حوضک)، گیلدا اومد آب اوخوره اوتاد(آب بخوره افتاد تو حوضک)، درمیارم(این گفت من درش میارم)، خوشش میونم(این گفت من خشکش میکنم)، لباس اپوشونم(این گفت من لباساشو میپوشونم)، مامانی(این گفت کی به مامانش بگه)، کله گونونه(من من کله گنده)
شعر چشم چشم دو ابرو رو اینجوری میخونی:
چشم چشم ابو(چشم چشم دو ابرو)، دن گیدو(دماغ و دهن یه گردو)، بذار اوش(حالا بذار دو تا گوش)، مو(موهاش نشه فراموش)، چو چو اِمَمه(چوب چوب شکمبه)، گیلدا قشنگه(گیلدا چقد قشنگه)
شعر بارون میادو اینجوری:
بانون میاد در در(بارون میاد جر جر)، هادر(پشت خونه هاجر)، هادر عئوسی داره(هاجر عروسی داره)، داره(جشن و سروری داره)
صبحا که از خواب بیدار میشی سراغ بابایی رو میگیری منم برات میخونم بابایی رفته اداره، با کفش پاره پاره. توام یاد گرفتی میخونی بابایی ادایه، اَش پایه پایه!
موقعی که میخوای بخوابی، برات یه لالایی میخونم که یادش گرفتی و به طور نامفهوم کلماتشو میگی مثلا میگی یه گل گگائه(یه گل دارم به گهواره)،لالا مینا(لالالالا گل مینا)، لالا آلو(لالالالا گل آلو)، روشن(که شب تاریک و روز روشن)، بلبل(جهان شد پر گل و بلبل)،نسین(لالالالا گل نسرین)، عناب(لالالالا گل عناب)، بی تاب(شدم از گریه هات بی تاب)، اما آخرشو خوب بلدی، وقتی میگم لالالالا گل بادوم، میگی بخواب آیوم بخواب آیوم(بخواب آروم، حتی میدونی که باید دو بار بگی)
شعر یه توپ دارم قلقلیه رو اینجوری میخونی:
گلگلی(یه توپ دارم قلقلیه)، آبیه(سرخ و سفید و آبیه)، اوا میره(میزنم زمین هوا میره)، کجا میره(نمیدونی تا کجا میره)، نداشم(من این توپو نداشتم)
شعر توپ سفیدو اینجوری میخونی:
توپی سی(توپ سفیدم قشنگیو نازی)، بازی(حالا من میخوام برم به بازی)، توپ(بازی میکنیم با یه دونه توپ)، میره تو اوا(از جا میپره میره تو هوا)، شش(یک و دو و سه و چار و پنج و شش)
شعر یه دختر دارمو اینجوری:
شاه نه نه(یه دختر دارم شاه نداره)، ماه نه نه(صورتی داره ماه نداره)، نمیدم(به همه نشونش نمیدم)، باشه(قبای تنش اطلس باشه)
دایره لغات گیلدا خیلی وسیع شده. اینم چند تا از لغاتی که الان یادم هست:
اَبیچ(هویج)، خوردم، خورد، خالی، لامپ، آبود(آورد)، دَداش(سرجاش)، انار،کلا(کلاه)، سر(کلاتو میاری و میخوای بذارم سرت)، آشوق(قاشق)، دربیار، درمیارم، ستایه(ستاره)، صدت(صدف)، سینه، طبل، حُسِی حُسِی(حسین حسین، این ماه از زندگیت مصادف با ماه محرم بود)، میزنه(سینه میزنه)، اَطار(قطار)، اِتاب(کتاب)، اِخونه(میخونه)، اِساک(مسواک)، زیتون، سرسر(سرسره)، آشور(خیارشور)، آجی(باب اسفنجی)، اِکوما(پرتقال، خخخخ نمیدونم چه ربطی به هم دارن)، اوضک(حوضک)، اومد، اوخوره(بخوره)، اوتاد(افتاد)، خوش(خشک)، میونم(میکنم)، لباس، اِپوشونم(میپوشونم)، کله، گونونه(گنده)، بود، میمیش(کشمش)، نارگیله(برات بعضی قسمتای خندوانه رو دانلود کردم میبینی،جناب خان میگه سیاهه تو میگی نارگیله)، شاسِینی(شاه حسینی، خندوانه ایها بدونن تو انقد دوسشون داری)، اَب تاب(لب تاپ)، شمی(مدادشمعی)، گُبه(گربه)، اِسِپِی(اسپری)، سادَت(ساعت)، غذا، پادا(پاندا)، اَکُن(نکن)، خیار، صدا، میاد، ادایه(اداره)، چشم، چو(چوب)، اِمَمه(شکمبه)، هادَر(هاجر)، عئوسی(عروسی)، داره، اَمَد(محمد، موقع پخش صلوات،قرآن و اذان این کلمه رو میگی)، آپرین(آفرین)، اِفَمایی(بفرمایید)، پایه(پاره)، اَکُنَک(بادکنک)، آدَمَنی(آدم آهنی)، گُگابی(گلابی)، خنده(میخنده)، اخم، عئوسک(عروسک)، هَپِما(هواپیما)، عینک، بذار، تِیان(تهران)، ساری، گیدو(گردو)، قشنگه، گگائه(گهواره)، آلو، روشن، بلبل، نسین(نسرین)، عناب، بی تاب، گِلگِلی(قلقلی)، میره، کجا، نداشم(نداشتم)، بذار، ماه، نمیدم، باشه، بنداز، میخاره(گاهی پوستت خشک میشه میای میگی میخاره تا برات لوسیون بزنم، به لوسیونم میگی شامپو)، پیرن(پیرهن)، آسمون، زمین، کُکُنُل(کنترل)، بَغ(بغل)، بوس، بیوه(میوه)، سبز، سوار شم(موقعی که میخواد رو پشت ما بشینه)، پوست کن، باز کن،ببانه(پروانه)
الان که دارم اینارو مینویسم رو پام خوابیدی، یهو با چشم بسته گفتی اخون(بخون) گفتم چی گفتی لالا(لالایی).
اینم عکسای این ماهت: